داستان طرماح و اهمیت اولویت بندی صحیح

انتخاب اولویت ها یکی از چالش های اساسی در مسیر تربیت کودکان است.برای روشن تر شدن این موضوع می توانیم داستانی را درباره یکی از یاران حضرت علی (ع) به نام طرماح روایت کنیم. این داستان کاملا موضوع اولویت ها را برای شما خوانندگان عزیز، روشن تر می کند. یکی از مشکلاتی که ما انسان ها امروزه درگیر آن هستیم، انتخاب اولویت ها است. برای مثال، ما در دو راهی انجام دو کار خوب هستیم و نمی دانیم کدام یک را ابتدا اولویت قرار داده و آن را انجام دهیم. اکثر اوقات، کار خوبی که از لحاظ خوب بودن در درجه پایین تری قرار دارد را انتخاب می کنیم. اما واقف به این موضوع نیستیم که در اولویت بندی در مسیر اشتباهی قرار داریم.

 

طرماح، یار با وفای امیر المومنین (ع)

در زمان خلافت حضرت علی (ع)، معاویه خطاب به ایشان نامه تندی را نوشتند. حضرت علی (ع) نیز جواب تندی به او دادند. سپس ایشان یاران خود را جمع کرده و به آن ها جریان نامه را توضیح دادند. ایشان فرمودند: “معاویه به من نامه ای فرستاده و من آن را خواندم و جواب تندی برای او نوشته ام. حال می خواهم یک نفر از میان شما یارانم از جان گذشتگی به خرج دهد و این نامه را به او برساند. فردی که این کار را قرار است انجام دهد، باید خود را برای هر واکنش معاویه حتی قتل خود آماده کند. زیرا، می دانم معاویه از جواب این نامه به شدت عصبانی خواهد شد.”

پس از سخنرانی حضرت علی (ع)، یکی از یاران ایشان به نام طرماح از جا برخواست و اعلام آمادگی کرد. حضرت با طرماح اتمام حجت کردند و خطاب به ایشان گفتند: ” این کار بسیار خطرناک خواهد بود و ممکن است به قیمت جان تو تمام شود.” اما طرماح آنقدر شیفته و یار مخلصی برای حضرت بود که در جواب ایشان گفت: ” من در راه شما هر مشکل و مخاطره ای را تحمل خواهم کرد و به جان خواهم خرید.”

طرماح پس از تحویل نامه به سمت معاویه رهسپار شد.

پس از رسیدن به خیمه معاویه، او را صدا زد. خادم معاویه به در خیمه آمد و از طرماح خواست تا نامه را به او تحویل دهد. اما طرماح در جواب گفت: ” این نامه امیر المومنین علی (ع) است و تنها به شخص معاویه خواهم داد.”

خادم درخواست طرماح را با معاویه مطرح کرد و معاویه اجازه ورود داد.

رویارویی طرماح و معاویه

طرماح وارد خیمه شد ولی کفش های خود را از پا در نیاورد. خشم معاویه از این کار او برانگیخته شد و برای تحقیر او و حضرت علی (ع) خطاب به طرماح گفت: ” آیا علی به شما یاد نداده پس از ورود به مکانی کفش های خود را در آورید؟”

طرماح در جواب گفت: ” فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس الطوی. خدای علی در قرآن فرموده کفش هایت را در بیاور. تو در سرزمین مقدس طوی هستی. معاویه تو مقدسی یا خیمه تو مقدس است؟”

معاویه از این جواب تند بسیار خشمگین شد و دستور قتل طرماح را صادر کرد. عمر و عاص با دیدن این موضوع خطاب به معاویه گفت: ” او یک عرب بدوی است. او را نکش. با نشان دادن کمی طلا دست و پایش خواهد لرزید.”

به دستور معاویه، صندوقچه ای از طلا آوردند و جلوی طرماح قرار دادند. سپس معاویه خطاب به طرماح گفت: ” جوان می دانم در سپاه علی (ع) چنین خبر هایی نیست. (منظور کمبود امکانات مالی سپاهیان است). این طلاها را بردار و برای حل مشکلاتت به کار بگیر.”

طرماح نگاهی به طلاها کرد و در جواب گفت: ” قیمت علی (ع) را کم گذاشتی. اگر تمام دنیا را هم به من بدهی، یک تار موی علی (ع)  را به تو نخواهم فروخت.”

معاویه با شنیدن این پاسخ بسیار حیرت زده شد و به کاتب اشاره کرد تا جواب نامه امیر المومنین را اینطور بدهد: ” علی، تعداد سپاهیان لشکر ما به اندازه ستارگان آسمان است. به شما حمله خواهیم کرد به طوری که اثری از شما باقی نماند.”

شجاعت یار مخلص

معاویه به خیال خود، چنین جواب نامه را داد تا طرماح را بترساند. اما طرماح با شنیدن این جوابیه به معاویه گفت: ” آیا می شود من همینجا پاسخ شما را بدهم تا نیازی نباشد بروم و دوباره برگردم؟”

معاویه گفت: “مثلا چه جوابی داری؟” طرماح گفت: ” اگر لشکریان تو مثل ستارگان آسمان هستند، وجود نازنین امیرالمومنین علی (ع) نیز همچون آفتاب است. ستاره ها تا زمانی می توانند ستاره باقی بمانند که آفتاب طلوع نکند. همین که آفتاب وجود مولای من در میدان رزم ظهور کند، تمامی ستاره های تو ناپدید خواهند شد.”

 

الویت بندی طرماح

این شخص، از یاران بسیار صدیق و از جان گذشته حضرت علی (ع) بودند. زمانی که امام حسین (ع) به کربلا رسید، طرماح با خبر شد و از کوفه خود را به کربلا رساند. زمانی که به خدمت امام حسین (ع) رسید از ایشان خواست تا به سمت خانواده خود برود و برایشان مقداری آذوقه تهیه کند. امام حسین (ع) به ایشان گفت اگر بروی ممکن است دیگر به ما نرسی. اما طرماح با حالت تاکید گفت، حتما خودم را خواهم رساند مطمئن باشید. امام میدانست اگر او برود دیگر احتمال رسیدن به جنگ را نخواهد داشت. اما طرماح رفت و روز 11 محرم بازگشت. زمانی که کار از کار گذشته بود و سپاه یزید امام و اصحاب امام را به شهادت رسانده بودند.

رسیدگی به خانواده اساسا کار بسیار درستی است. یاری امام زمان هم کار درستی است. اما طرماح در اولویت بندی خود دچار اشتباه شد و کاری که مقدم بر کار دیگر بود را در مرحله دوم انجام داد. در نهایت هم نتوانست امام خود را یاری کند و دیر به میدان جنگ رسید.

آیا ما در اولویت بندی کار های خود، دقت لازم را به خرج می دهیم؟ ما بین دنیا و یاری امام عصر (عج) کدام را ترجیح می دهیم و در اولویت نسبت به دیگری قرار می دهیم؟ بین قرآن و اهل و بیت و مادیات و ماهواره نیز آیا اولویت بندی می کنیم؟

اولویت بین خیر و شر

خدا در قرآن کریم، 15 بار درباره حجاب سخن گفته است. اما در دنیای امروزی کمپین هایی با موضوع نه به حجاب اجباری شکل گرفته و از بی حجابی حمایت کامل صورت می گیرد.

در چنین شرایطی، آیا گوش دادن به فرامین خداوند بزرگ در اولویت  است یا فرامین انسان های دنیایی؟ برخی اوقات، انسان بین دو کار درست دچار ابهام می شود که کدام یک را باید ابتدا انجام دهد. اما گاهی بین یک کار درست و یک کار اساسا اشتباه، اولویت را با کار اشتباه قرار می دهد و آن را انجام می دهد. در صورتی که کاملا مشخص است کدام درست و کدام غلط است. (یعنی انسان آگاهی کامل نسبت به هر دو دارد اما مورد غلط را انتخاب می کند)

نتیجه گیری

مخاطبین عزیز، در انتخاب اولویت های خود به شدت مراقب باشید. اگر در دوراهی خیر و شر قرار می گیرید، موارد و عواقب هر کدام را شناسایی کنید و سپس برای انجام آن ها تصمیم گیری کنید.

می توانیم در این قسمت به حر بن یزید ریاحی اشاره کنیم که در ابتدا اولویت و تصمیم اشتباهی را برای زندگی خود لحاظ کرده بود. اما در آخرین لحظه متوجه اشتباه خود شد. و از میان امام حسین و سپاه یزید مورد اول را برگزید و سعادتمند شد. طرماح از افراد و یاران حضرت علی (ع) بود اما در اخرین لحظه نتوانست اولویت های خود را درست طبقه بندی کند و جزو شهدای کربلا باشد.

 

ایتا: www.eitaa.com/kamransahebii

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تخفیف ویژه 55 درصدی بسته جامع تربیت فرزند فقط برای 100 نفر اول
6.000.000 تومان
2.700.000 تومان فقط برای 100 نفر